نسیمی که مرا نوازش کرد با عشق و محبت
نفس گرمت بود
آفتابی که روح سردم را گرما بخشید
تنها و تنها
نگاه پــُر مهرت بود
اگر آبی از روی عطش نوشیدم
می دانم که آن آب فقط
شهد شیرین عشقت بود
شبی را که در آن مثل طفلی خسته
آرام گرفتم و خوابیدم
آغوش پر از محبتت بود
بارانی که بارشش ، طراوت را به من بخشید و حس عاشقی را در کویر دلم رویانید
اشکهای سر ریزت بود
و روزی که در کنارت باشم
و از عشقت سیراب شوم را
بی گمان
« بهترین روز زندگی ام » می دانم
نظرات شما عزیزان: